مسخ

«مسخ» نوشته فرانتس کافکا، نویسنده مشهور آلمانی، است که به زعم بسیاری از منتقدان، کلیدی‌ترین اثر کافکاست. تنهایی یکی از دردهای بزرگ بشر است؛ دردی که اگر در وجود آدمی رخنه کند، او را به پوچی می‌رساند. زمانی که انسان حمایت اطرافیانش را از دست بدهد و با دیگران بیگانه شود، کم‌کم با خود نیز بیگانه خواهد شد. این ازخودبیگانگی ناشی از جدایی از فضای بیرون، در رمان «مسخ» با تبدیل شدن به یک حشره توصیف شده است.

این کتاب داستان خانواده‌ای است که همه مسئولیت زندگی‌شان روی دوش پسر خانواده است. پسر خانواده که نامش گرگور است هنگامی که از خواب برمی‌خیزد، متوجه می‌شود که به سوسکی قهوه‌ای تبدیل شده است. گرگور عوض آنکه از این تغییر حیرت کند، آن را به عنوان یک اتفاق ناگـوار می‌پذیرد و می‌کوشد هماهنگی‌ای میان زندگی انسانی‌اش و این مسأله که او سوسکی غول‌پیکر شده است ایجاد کند. گرگور تبدیل به موجودی منفور در خانواده می‌شود و او می‌باید با این وضعیت کنار بیاید. داستان نشان‌دهنده تفکری است که در آن انسان تا وقتی کار می‌کند به‌حساب می‌آید، ولی به محض ضعف و ازکارافتادگی، سیستم فرد را حذف می‌کند و شخص فراموش می‌شود.

درباره نویسنده

فرانتس کافکا (3 ژوئیهٔ 1883–3 ژوئن 1924) یکی از نویسندگان بزرگ آلمانی‌زبان در سده بیستم میلادی بود. فرانتس کافکا به دوست نزدیک خود، ماکس برود، وصیت کرده بود که همه آثار او را بسوزاند. ماکس برود از این دستور سرپیچی و بیشتر آثار کافکا را منتشر کرد و دوست خود را به شهرت جهانی رساند. پُرآوازه‌ترین آثار کافکا داستان کوتاه «مسخ» است.