کتاب هزار خورشید تابان
250,000 تومان
در بخشی از کتاب هزار خورشید تابان میخوانیم:
مریم خیلى دوست داشت میهمان به کلبهى آنها بیاید. کدخداى ده و هدیههایش، بىبىجان و کمردرد و خبرها و شایعات بىپایانش و البته ملافیضاللّه. اما بیش از همه، مشتاق دیدن جلیل بو. از شب سهشنبه اشتیاق و دلشورهاش شروع مىشد. شبها خیلى بد مىخوابید و همیشه نگران بود که مبادا گرفتارى و مشکلى براى جلیل پیش بیاید و نتواند روز پنجشنبه به دیدنش بیاید تا او مجبور شود براى دیدنش یک هفتهى دیگر منتظر بماند. چهارشنبهها در اطراف کلبه پرسه مىزد و با حالتى گیج و منگ به مرغها دانه مىداد. همینطور بىهدف راه مىرفت، گلبرگها را مىچید و پشههایى را که روى بازویش مىنشستند، مىزد. بالاخره در روز پنجشنبه فقط به دیوار کلبه تکیه مىداد و به رودخانه چشم مىدوخت و انتظار مىکشید. اگر جلیل دیر مىکرد؟ کمکم ترس شدیدى وجودش را فرامىگرفت. زانوهایش بهلرزه مىافتاد و مجبور مىشد برود گوشهاى دراز بکشد.
درباره کتاب هزار خورشید تابان:
شاید شما خالد حسینى (Khaled Hosseini) را با رمان بادبادک بازش بشناسید؛ اما وقتى این رمان را هم بخوانید به همان اندازه مورد توجهتان واقع خواهد شد. روایت چهلوچهار سال سرگذشت سرزمینى که مردمش رنجها و مصیبتهاى زیادى را تحمل کردهاند؛ ملتى که هنوز هم دچار کشمکشهاى فراوان زورمداران دنیا هستند و هنوز رنجها و ناملایمات زیادى را تحمل مىکنند. مردم ایران شاید با مردم افغانستان تنها از این جنبه که آنها مهاجرانى جویاى کار هستند و به نیت کار و پسانداز به ایران مهاجرت کردهاند آشنا باشند؛ اما وقتى رمان هزار خورشید تابان (A thousand splendid suns) را مىخوانند دیدگاهشان بهطور کلى نسبت به آنها دگرگون مىشود.
نمىدانیم این کتاب را روایتى از تاریخ سرزمین افغانستان بهحساب آوریم و یا یک رمان؛ شاید بتوان آن را یک داستان تاریخى بهحساب آورد. شما با خواندن این رمان، هم با تاریخ و جغرافیاى این سرزمین آشنا مىشوید و هم از خواندن یک داستان زیبا لذتى وافر خواهید برید. شخصیتهاى رمان چنان ملموساند که شما در طول مطالعه آن، خود را به جاى هر یک از شخصیتهاى آن مىگذارید. در پردازش داستان و شخصیتها و اتفاقهایى که در آن رخ مىدهد، بههیچوجه اغراق نشده و هر کس مىتواند آن را باور کرده و برایش جنبهى حقیقى قائل شود. خالد حسینى با این رمان نشان داده که نهتنها در بازتاباندن زندگى روزمرهى مردم رنجدیدهى این سرزمین توانایى بىنظیری دارد؛ بلکه راوى امین و چیرهدستى در روایت تاریخ این سرزمین است.
دو شخصیت اصلى این رمان، هر دو زنانى هستند که مورد ستمهاى بىشمارى قرار گرفتهاند و هر دو تنها از سر ناامیدى تن به سرنوشتى عذابآور دادهاند. مریم دخترى است که تمام عشق و محبت را در پدرى مىجوید که برایش جنبهى اسطوره را دارد و تمام کارها و رفتار او را چنان عاشقانه باور مىکند که حتی در مقابل مادرش مىایستد و دلش از هر چه مادرش علیه پدرش مىگوید مىرنجد و حاضر نیست و به هیچکس هم اجازه نمىدهد این بُت را در نظرش بشکند و وقتى به اصل ماجرا پى مىبرد که پدرش براى حفظ آبرو (چون مریم مولود یک گناه است) او و مادرش را از همه پنهان مىدارد، تمام آرزوهایى که با او در سر مىپروراند به یکباره فرو مىریزد و چون دیگر امیدى به زندگى ندارد تن به ازدواجى مىدهد که در آن نشان از هیچ نوع عشقى وجود ندارد. لیلا هم که در ابتدا گرفتار عشقى سوزان است، بهخاطر مهاجرت یارش و مرگ پدر و مادرش فرو مىریزد و چون او هم در اثر رابطه با طارق، مولودى گناهآلود را در شکم دارد، تن به ازدواجى بىعشق با شوهر مریم مىدهد.
شما در رمان هزار خورشید تابان عشق و نفرت را همراه هم مییابید و انگار تاریخ پرهیاهوی این کشور را که پیوسته بین زورگویان وطنی و بیگانه دست به دست مىشود، تجربه مىکنید. ملتى که با هر فردی که به روی کار میآید، امیدى در قلبش جوانه میزند؛ اما بعد از مدتى درمییابد که هر کدام به روشی متفاوت ظلمی را بر مردمشان روا داشتهاند و هر چند هر کدام تاوان آن را مىپردازند و حکومتهایى کوتاه و بسیار کمعمر را اداره میکنند اما بار اصلى مشقت و سختى بر دوش مردم است، به قدری که هر خانوادهاى عزادار عزیزش است و سرانجام ترجیح مىدهند تا سرزمینشان را براى یافتن آرامش ترک کنند و به کشورهاى همسایه پناهنده شوند.
نویسنده: | خالد حسینی |
---|---|
مترجم | فرزانه زمانی |
تعداد صفحات: | 416 صفحه |
گروه سنی: | بزرگسالان |
نوع کاغذ: | بالکی |
جلد: | شومیز |
قطع: | رقعی |
زبان: | فارسی |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.